دانلود آهنگ پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی سینا سرلک
دوشنبه - 14 نوامبر 2022
با ما باشید با سوپرایز بزرگ این ساعت رسانه پاس موزیک ♯ دانلود اهنگ پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی با صدای سینا سرلک به همراه تکست و بهترین کیفیت ♪
Download Old Music BY : SYNA SRLK | PRTV RVY TV GVYD KH TV DR KHANH Y MAYY With Text And 2 Quality 320 And 128 On Pas-Music.ir
ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی ♯ღ
حیف باشد مه من کان همه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی(ترانه از سایت ) ♯ღ
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی ♯ღ
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم
وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم ♯ღ
نغمه بلبل شیراز نرفته است ز یادم
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم ♯ღ
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه ♯ღ
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه ♯ღ
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بهر تفکر تو کجایی ♯ღ
تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت ♯ღ
سر و جان و زر و جاهم همه گو، رو به سلامت
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت ♯ღ
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان ♯ღ
کس درین شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان ♯ღ
حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان
این توانم که بیایم سر کویت بگدایی ♯ღ
هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم
همه چون نی به فغان آیم و چون چنگ بمویم ♯ღ
لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ♯ღ
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
چرخ امشب که به کام دل ما خواسته گشتن ♯ღ
دامنِ وصل تو نتوان به رقیبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن ♯ღ
شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی ♯ღ
سعدی این گفت و شد ازگفته خود باز پشیمان
که مریض تب عشق تو حذر گوید و هذیان ♯ღ
به شب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان
کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان ♯ღ
پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی
♯ღ
♯ღ
ای که از کلک هنر نقش دل انگیز خدایی ♯ღ
حیف باشد مه من کان همه از مهر جدایی
گفته بودی جگرم خون نکنی باز کجایی(ترانه از سایت ) ♯ღ
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی ♯ღ
مدعی طعنه زند در غم عشق تو زیادم
وین نداند که من از بهر غم عشق تو زادم ♯ღ
نغمه بلبل شیراز نرفته است ز یادم
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم ♯ღ
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
تیر را قوت پرهیز نباشد ز نشانه ♯ღ
مرغ مسکین چه کند گر نرود در پی دانه
پای عشاق نتوان بست به افسون و فسانه ♯ღ
ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه
ما کجاییم در این بهر تفکر تو کجایی ♯ღ
تا فکندم به سر کوی وفا رخت اقامت
عمر، بی دوست ندامت شد و با دوست غرامت ♯ღ
سر و جان و زر و جاهم همه گو، رو به سلامت
عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت ♯ღ
همه سهل است تحمل نکنم بار جدایی
درد بیمار نپرسند به شهر تو طبیبان ♯ღ
کس درین شهر ندارد سر تیمار غریبان
نتوان گفت غم از بیم رقیبان به حبیبان ♯ღ
حلقه بر در نتوانم زدن از بیم رقیبان
این توانم که بیایم سر کویت بگدایی ♯ღ
هر شب هجر بر آنم که اگر وصل بجویم
همه چون نی به فغان آیم و چون چنگ بمویم ♯ღ
لیک مدهوش شوم چون سر زلف تو ببویم
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ♯ღ
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
چرخ امشب که به کام دل ما خواسته گشتن ♯ღ
دامنِ وصل تو نتوان به رقیبان تو هشتن
نتوان از تو برای دل همسایه گذشتن ♯ღ
شمع را باید از این خانه برون بردن و کشتن
تا که همسایه نداند که تو در خانه ی مایی ♯ღ
سعدی این گفت و شد ازگفته خود باز پشیمان
که مریض تب عشق تو حذر گوید و هذیان ♯ღ
به شب تیره نهفتن نتوان ماه درخشان
کشتن شمع چه حاجت بود از بیم رقیبان ♯ღ
پرتو روی تو گوید که تو در خانه ی مایی
♯ღ
♯ღ